loading...
پرشین هاب|persianhab
آخرین ارسال های انجمن
رضا سارانی بازدید : 195 1395/11/11 نظرات (0)

سلام خدمت بازديد كنندگان عزيز و محترم پرشين هاب ، قراره هرشب داخل اين پست يك صفحه از قرآن همراه با ترجمه بزاريم و ختم قرآن برگزار كنيم

خوشحال ميشيم در اين امر خير با ما همراه باشيد و در ثواب آن با ما شريك بشيد.

وعده ديدار هرشب ساعت 22:00

 

 

رضا سارانی بازدید : 250022 1394/05/25 نظرات (461)

این بار پرشین هاب برای شما عزیزان مجموعه ای از اسم ها رو برای استفاده به عنوان نام پروفایل در شبکه های اجتماعی جمع آوری کرده.

برای مشاهده لیست اسامی به ادامه مطلب مراجعه کنید...

رضا سارانی بازدید : 544 1394/05/09 نظرات (0)

 

خلاصه داستان :

تارا دختری که تا سن بیست سالگی زندگی نسبتا آرومی رو داشته، با فرار پدرش از ایران مجبور به ترک خونه اش میشه.
صمیمی ترین دوست پدرش سرپرستی اون رو به عهده میگیره و از این پس فصل جدیدی از زندگی تارا رقم میخوره…

.

براي مشاهده ادامه متن بر روي عكس يا عنوان مطلب كليك كنيد

رضا سارانی بازدید : 1509 1394/05/09 نظرات (0)

.

.

خلاصه داستان:

رمان لیلی عاشق است داستان دختری ِ که نازپرورده و عزیز کرده ی خانواده ی خودش و خانواده ی خاله اش هست !
پدر و مادر لیلی بعد از ده سال دعا و درمان به لیلی رسیدن ! و شرایط ی که لیلی داره باعث بیش از حد بچه موندن ش شده !
داستان از تولد ۱۸ سالگی لیلی و علاقه و وابستگی بیش از حد اون به پسر خاله اش شروع میشه !
شهاب (پسرخاله ی لیلی)در شرف ازدواج با همکار خودش سپیده ست اما باید دید واکنش اون به این همه وابستگی لیلی چیه ! و ایا اون هم حسی به لیلی داره ؟
شهاب ۹ سال با لیلی اختلاف سنی داره و یه جورایی اونقدر همه ی مسئولیت های لیلی رو با میل خودش انجام داده که حکم برادر بزرگتر یا پدری به گردن لیلی داره !
و خانواده هاشون جز یه حس ساده ، هیچ حس دیگه ای رو بین لیلی و شهاب نمی تونن قبول کنن !
در این بین کمی هم به زندگی اطرافیان لیلی خواهیم پرداخت !

برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید

رضا سارانی بازدید : 322 1394/05/09 نظرات (0)

 

قسمتی از این رمان خواندنی:

اسمم آسمانه! بابا میگه :
- اسمت رو گذاشتم آسمان چون نزدیک بود از دستت بدم! مادرت زمین خورده بود. منم رو کردم به آسمان و گفتم: خدایا! اگه بهم برگردونیش اسمش رو میزارم آسمان تا خیلی بهت نزدیک باشه! اونم خدایی کرد و هم تورو بهم برگردوند و هم مادرت رو…
حالا من آسمانم نزدیکم بهش ولی گاهی هم باهاش قهر می کنم. می دونم اون قهر نمی کنه و هوامو داره ولی بازم…شرم گاهی اجازه نمیده به زبون بیارم پشیمونیم رو! خودش برام امتحاناتی رقم زده که همه سخت هستن و من خوب می دونم آخر این همه سختی و درد شیرینی و آرامشی خوابیده که ارزشش رو داره! ارزش نفس کشیدن، گریه کردن، کابوس دیدن و ارزش گفتن از ترس هایی که گاهی تنت رو می لرزونه! اما باید حرف زد و من حرف می زنم.

.

براي مشاهده ادامه متن بر روي عكس يا عنوان مطلب كليك كنيد

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
وبسايت پرشين هاب از سال 1394 شروع به فعاليت در زمينه هاي مختلف كرده است و يك سايت تفريحي با امكانات و خدمات رايگان است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 592
  • کل نظرات : 1346
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 160
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 75
  • بازدید امروز : 48
  • باردید دیروز : 330
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,366
  • بازدید ماه : 5,040
  • بازدید سال : 45,493
  • بازدید کلی : 2,236,118